کسی که می دوزد وبخیه می کند. (ناظم الاطباء). خیاط. سوزنکار. آنکه به شغل دوختن پردازد. آنکه عمل دوختن پیشه دارد. آن که بدوزد. آن که دوختن جامه پیشه دارد. (یادداشت مؤلف) : قراز، دوزندۀ درز موزه و جز آن. (منتهی الارب)
کسی که می دوزد وبخیه می کند. (ناظم الاطباء). خیاط. سوزنکار. آنکه به شغل دوختن پردازد. آنکه عمل دوختن پیشه دارد. آن که بدوزد. آن که دوختن جامه پیشه دارد. (یادداشت مؤلف) : قراز، دوزندۀ درز موزه و جز آن. (منتهی الارب)
والت، شهرت به والتر ایلایس دیزنی (1901-1966 میلادی) سازندۀ تصاویر متحرک (میکی ماوس)، وی در آکادمی هنرهای زیبای شیکاگو تحصیل کرد در جنگ اول جهانی در فرانسه رانندۀ آمبولانس صلیب سرخ بود در 1918 میلادی در کانزاس سیتی اعلانهای سینمایی می ساخت و در 1923 میلادی در هالیوود به ساختن فیلمهای فکاهی پرداخت، در 1928 به نیویورک رفت و پس از مراجعت به هالیوود ساختن فیلمهای میکی ماوس را آغاز کرد و شخصیتهای بسیاری را در قالب حیوانات خلق کرد و تاکنون فیلمهای کوتاه و بسیاری از آنان ساخته است، والت دیزنی در رنگ آمیزی زیاد قوی نیست اهمیت او بیشتربسبب شخصیتهای ساده و دلپسندی است که در فیلمهای بیشمار خود خلق کرده است، (از دائره المعارف فارسی)
والت، شهرت به والتر ایلایس دیزنی (1901-1966 میلادی) سازندۀ تصاویر متحرک (میکی ماوس)، وی در آکادمی هنرهای زیبای شیکاگو تحصیل کرد در جنگ اول جهانی در فرانسه رانندۀ آمبولانس صلیب سرخ بود در 1918 میلادی در کانزاس سیتی اعلانهای سینمایی می ساخت و در 1923 میلادی در هالیوود به ساختن فیلمهای فکاهی پرداخت، در 1928 به نیویورک رفت و پس از مراجعت به هالیوود ساختن فیلمهای میکی ماوس را آغاز کرد و شخصیتهای بسیاری را در قالب حیوانات خلق کرد و تاکنون فیلمهای کوتاه و بسیاری از آنان ساخته است، والت دیزنی در رنگ آمیزی زیاد قوی نیست اهمیت او بیشتربسبب شخصیتهای ساده و دلپسندی است که در فیلمهای بیشمار خود خلق کرده است، (از دائره المعارف فارسی)
زنده دل. بانشاط. نشیط. سرزنده. شادمان. باروح. مقابل دل مرده، کنایه از بیداردل و دانادل، زیرا که علم را به حیات و جهل را به موت تشبیه داده اند، و شب زنده دار را شب بیدار گویند پس به هر دو معنی مجاز است از قبیل ذکر الملزوم و اراده اللازم. مقابل دل مرده. (آنندراج). بیدار و هوشیار. (ناظم الاطباء). دل آگاه: کو محرم غم کشتۀ دل زنده بدردی کین راز به دل مردۀ خرم نفروشم. خاقانی. او طرب می کرد و لب دل زنده بود خنده میزد وآن چه جای خنده بود. عطار. مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد بس کشتۀ دل زنده که بر یکدگر افتاد. حافظ. از خشن پوشی چه پروا عارف دل زنده را پشت آئینه چو شد روشن گهر زرگو مباش. (از آنندراج)
زنده دل. بانشاط. نشیط. سرزنده. شادمان. باروح. مقابل دل مرده، کنایه از بیداردل و دانادل، زیرا که علم را به حیات و جهل را به موت تشبیه داده اند، و شب زنده دار را شب بیدار گویند پس به هر دو معنی مجاز است از قبیل ذکر الملزوم و اراده اللازم. مقابل دل مرده. (آنندراج). بیدار و هوشیار. (ناظم الاطباء). دل آگاه: کو محرم غم کشتۀ دل زنده بدردی کین راز به دل مردۀ خرم نفروشم. خاقانی. او طرب می کرد و لب دل زنده بود خنده میزد وآن چه جای خنده بود. عطار. مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد بس کشتۀ دل زنده که بر یکدگر افتاد. حافظ. از خشن پوشی چه پروا عارف دل زنده را پشت آئینه چو شد روشن گهر زرگو مباش. (از آنندراج)
همانا. ظاهراً. گویا. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : اگرچه در وفا بی شبهی و دیس نمی دانی تو قدر من دزندیس. رودکی. دزاندیس. و رجوع به دزاندیس شود. ، اولاً. در اول، فی الفور. فوراً در حال. (ناظم الاطباء)
همانا. ظاهراً. گویا. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : اگرچه در وفا بی شبهی و دیس نمی دانی تو قدر من دزندیس. رودکی. دزاندیس. و رجوع به دزاندیس شود. ، اولاً. در اول، فی الفور. فوراً در حال. (ناظم الاطباء)
ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و دو هزارگزی باختر راه مالروانگهران به مارز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و دو هزارگزی باختر راه مالروانگهران به مارز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
فرزند بودن. بنوت: بدو راهبر گفت کای پادشاه دلت شد به فرزندی او گواه. فردوسی. - فرزندی کردن، انجام وظیفۀ فرزند در حق والدین: فرزند کسی نمیکند فرزندی گر طوق طلا به گردنش بربندی. ؟
فرزند بودن. بنوت: بدو راهبر گفت کای پادشاه دلت شد به فرزندی او گواه. فردوسی. - فرزندی کردن، انجام وظیفۀ فرزند در حق والدین: فرزند کسی نمیکند فرزندی گر طوق طلا به گردنش بربندی. ؟
دختر اولجایتو و زن امیر چوپان که جلاوخان پسر پنجم امیر چوپان ازوست و همو خواهر ابوسعید بهادر خان می باشد که پس از مرگ اوابوسعید خواهر دیگرش ساتی بیک را در رجب 719 ه. ق. به ازدواج امیر چوپان در آورد. (از تاریخ مغول ص 333و 341). و رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 17 و 24 و 28و 31 و جامع التواریخ رشیدی ص 71 و 132 و 133 شود
دختر اولجایتو و زن امیر چوپان که جلاوخان پسر پنجم امیر چوپان ازوست و همو خواهر ابوسعید بهادر خان می باشد که پس از مرگ اوابوسعید خواهر دیگرش ساتی بیک را در رجب 719 هَ. ق. به ازدواج امیر چوپان در آورد. (از تاریخ مغول ص 333و 341). و رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 17 و 24 و 28و 31 و جامع التواریخ رشیدی ص 71 و 132 و 133 شود
لقب آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانی حائری دربندی (آخوند ملا آقای دربندی) است که از فقهای امامیۀ ایران در قرن سیزدهم هجری و از اهالی دربند بوده است. وی مدتی در کربلا سکونت گزید، سپس ساکن تهران شد و1285 هجری قمری در این شهر درگذشت و در کربلا دفن گردید. او راست: خزائن الاحکام در اصول و فقه امامیه در دو مجلد، درایه الحدیث و الرجال، قوامیس الصناعه در اخبار و تراجم، جوهرالصناعه در اسطرلاب، اکسیر العبادات. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 17 و الذریعه ج 1 ص 59 و اعیان الشیعه ج 4 ص 11 و معجم المطبوعات ص 789)
لقب آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانی حائری دربندی (آخوند ملا آقای دربندی) است که از فقهای امامیۀ ایران در قرن سیزدهم هجری و از اهالی دربند بوده است. وی مدتی در کربلا سکونت گزید، سپس ساکن تهران شد و1285 هجری قمری در این شهر درگذشت و در کربلا دفن گردید. او راست: خزائن الاحکام در اصول و فقه امامیه در دو مجلد، درایه الحدیث و الرجال، قوامیس الصناعه در اخبار و تراجم، جوهرالصناعه در اسطرلاب، اکسیر العبادات. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 17 و الذریعه ج 1 ص 59 و اعیان الشیعه ج 4 ص 11 و معجم المطبوعات ص 789)
دهی است از دهستان شهر کهنۀ بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 17هزارگزی جنوب باختری قوچان و 7هزارگزی جنوب راه شوسۀ قدیمی قوچان به شیروان، با 149 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شهر کهنۀ بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 17هزارگزی جنوب باختری قوچان و 7هزارگزی جنوب راه شوسۀ قدیمی قوچان به شیروان، با 149 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)